73

لمس یک احساس

لمس یک بوسه

هدیه تو به من بود

که هرگز

اتفاقش نیوفتاد


72

عاشقانه های من

از رعد و برق نگاه تو

باریدن گرفت

71

دوش ،زیر دوش

اشک سردوش

همدرد شد

با چشمه چشمم

70

نوازشگرم

اشک

سنگ صبورم

بالشم

غرق می شود

درسیل اشک ها

دریغ از یک دم زدن

69

پرده ها را می کشم ،صبح اول وقت
گریزانم از این زرد رنگی
وقتی به اتاقِ من می کشاند
خودش را بی دعوت،بی حجب و حیا
می پاشد بروی صورتم
اوکه نمی داند غروب کرده در من
روشنایی
و حالا به انتظار نشسته
طلوع ِ تاریکی را

68

به تو که می اندیشم

ابری می شوند

باران می گیرند

به خود

چشم هایم

67

چیزی نمی خورم

جز غصه

چیزی نمی ریزم

جز اشک

چیزی نمی زنم

جز حرف

حرف تو

66

بالش اشکی

نیمکت پارک

سیگار بهمن

آهنگ غمناک

نسکافه

و قهوه

و چایی سبز

راستی

عکسهایت

باید در خاطرت باشد

عکس های دو نفره

هوای دو نفره

روز های بارانی

منتظرم

به محض رسیدن

به فراموشی مطلق

همه و همه

حتی یاد تو را

ساعت نه

بسپارم

به دست

ماشین شهرداری

ببرد با خود

به آن دور دست ها

65

بگذار تا برایت بگویم

غم من

نبودن یک تو نیست

نبودن بهتر از یک توست

که این گونه ویرانم


64

ندانسته

عادت من به دروغ هایت

شد

دلبستگی من به تو

آری

خبط بزرگی

مرتکب شده ام

63

هق هق

من

عو عوی

سگ

هر دو

پارسی

برای طعمه

62

خوابم،یادت

سایه ام،شانه ات

آرامشم ،آرامیدنت

61

از آن روز

برای همیشه

خاموش شد

چراغ رابطه

در تو

اما هنوز

چشمک می زند

در من



60

همیشه

به تو می رسند

ته دیگ دل نوشته هایم

دیگر همه

دستم را خوانده اند



59

من

گول حرف

چشمهای تو را

خوردم

و حالا

مانده ام

بر نمی آیم

از پس خوردنش

58

به یک باره

گرفت

چشمم

و دیگر

رها نکرد

تو را

57

عصر ها
ساعت ها
متر می کنم
خیابان ها
کوچه پس کوچه ها را
دست به دامن می شوم
رمال و فال فروش ها را
به هوای دادن
دل خوش کنکی


56

حرارت عشق من

به قل قل آمد

و تو نیامدی

دیگر آمدنت

سودی ندارد

بر من

سر رفت

هر چه بود

در من





55

پنج شنبه ها
هوا راجمع می کنم
تا گریه کنم در هوایت
جمعه ها را
سفره پهن می کنم
می چینم
غم و غصه و دلتنگی
می نشینم
چهار زانو به عزای تو
لب ِ سفره ی دل


54

تو که غریبه می شوی

من می شوم

دوم شخص جمع

برای تو