151

تو بودی ، من بودم

اما

سردی بود بین ما

از جایی که

اعتماد خالی کرد

 


150

در لباس موج در می آید

حسادتِ دریا

وقتی من و تو فرو رویم

به تنگِ آغوش هم

روی به رویِ او

149

ما را دیگر اُمید نیست

به وصال یار

شکسته ایم در خود

بس که فتاده شدیم

برزمین از جانب او

148

سیر شدی بهانه گیر شدی

برای نخواستن من

بهانه کردی

خواسته هایت را