255

هرگاه می خواهد در بیاید از دلتنگی

فداکارانه می گرید آسمان

آسوده خیس می شود زمین

همیشه یکی برای دیگری

254

یکی شوق رسیدن

یکی بغض رفتن

می شوید چشمهایش را

فرق است بین جنس اشک ها


نائله یوسفی

253

پناه گهِ ما کنج اتاق

آویزان می کنیم هریک باری

اولباس، من غصه هایم را


نائله یوسفی

252

جایت را خالی کرد تا ابد

رگی که در تشت خالی کردی

دیگر نخورد به دیگری پیوند

دیگر نزند به امید دیگری نبضت

خط زدی خودت را از دنیا

با همدستی یک تیغ

رسیدنت آواز گریه بود

که بریده شدی از ناف

رفتنت آوازِ بی صدایی

که بریده شدی از دنیا


نائله یوسفی